بعداز ربع قرن

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

    امکانات وب

    واسه وجدان عزادارم که هی میگه منفعلی مینویسم. بمونه به یادگار این روزهای بیقرار که خشم کهنه ی زنان وحشی که با گرگ ها میدوند داره صحنه گردانی میکنه تو تاریخ سیاسی این مملکت. یاد گرفتم که ورای جنسیت تعقل کنم. سخت بود که از پوست دختری که آرزوی پسربودن داشته و زیر چادر زنانه، لباس پسرونه برتن و ذهن و عملش میکرده، بیام بیرون و خارج از عقده هاش با دنیا معاشرت کنم‌. معاشرت و دوستی با دوست های پسر، درک متقابل زندگیشون، رابطه ی احساسی برقرار کردن باهاشون، کمکم کرد که بفهمم خارج از بحث های فیزیولوژیکی چقدر شبیهیم و چقدر بدون داشتن انتظار و توقع نسبت به هم میتونیم قشنگتر زندگی کنیم. یاد گرفتم ورای ملت و امت تعقل کنم. مرزهای سیاسی و اعتقادی نفرت می افکنه. این واقعیت انکارناپذیر رو با خوندن تاریخ بهش رسیدم. جهان وطنی موهوم نیس. جهان وطنی بازگشت به اصل و فطرت انسانی بشریته. چیزی که زندگی متمدن اونو به مرور ازمون گرفته. دنیا به سمت جهان وطنی معکوس میره. دهکده ی جهانی داره همرو یه شکل میکنه. این اون نیس. باید راجع بهش بیشتر بخونم. اینی که الان میگم حسی ه. همه ی جنگ ها اگه مذهب علیه مذهب نبوده، ملت علیه ملت که بوده. واسه همین به نظرم دعوی ملی گراها با اونا که پروژه ی جهانی کردن اسلام رو دارن یه اندازه مخرب و غیرانسانیه، ولی نمیدونم بشر الان رو چه جوری میشه عاری ازین دعواها تصور کرد.یاد گرفتم ورای بشر و زیستش تعقل کنم. هستی انقدری تو ذهن ما تقلیل پیدا کرده به خودمون، که یادمون رفته که چقدر جزئیم تو کلش.و با این ذهنیت به حال و روز این روزهامون که نگاه میکنم، نمیتونم اون آدم ده سال پیشم باشم. نمیتونم کف خیابون باشم. نمیتونم شعار بدم. هشتک بزنم. فعال سیاسی باشم. نه من منفعل نیستم. مگه کنشگری غیر بعداز ربع قرن...ادامه مطلب
    ما را در سایت بعداز ربع قرن دنبال می کنید

    برچسب : نویسنده : ikoole25literie بازدید : 3 تاريخ : سه شنبه 11 بهمن 1401 ساعت: 12:09